مدل کسب و کار
مدل کسب و کار یک روش ساختار یافته است که برای توصیف چگونگی تولید، ارائه و ارزشآفرینی در یک سازمان یا شرکت استفاده میشود. این مدلها به شرکتها کمک میکنند تا بهترین راهکارها برای بهرهبرداری از منابع، تعامل با مشتریان و ایجاد پایداری مالی را پیدا کنند.
یکی از مدلهای کسب و کار معروف، مدل کسب و کار 9 جز سازنده بوم است. این مدل توسط استفانی والر و فردریکا وایلدروف در سال 2014 ارائه شد و به منظور توصیف نحوه ارزشآفرینی و تعامل با مشتریها در سازمانها استفاده میشود. این مدل، 9 عنصر کلیدی کسب و کار را شامل میشود که به صورت سازنده بومی با یکدیگر ارتباط دارند.
اولین جز این مدل، “مشتریها” هستند. مشتریها نقش مهمی در مدل کسب و کار ایفا میکنند و از آنجا که آنها تصمیمگیرندگان نهایی در خرید یا استفاده از محصول یا خدمات شرکت هستند، شرکتها باید به شناخت نیازها و ترجیحات مشتریان بپردازند.
دومین جز این مدل، “ارزشها” است. ارزشها نشاندهنده اصول و ایدئولوژیهایی هستند که شرکت برای مشتریان و جامعه ارزش قائل است. شرکتها باید سعی کنند تا ارزشهای خود را به مشتریان انتقال دهند و با ارزشهای مشتریان همخوانی داشته باشند.
سومین جز این مدل، “منابع کلیدی” است. منابع کلیدی شامل منابع مالی، فیزیکی، انسانی و معنوی است که شرکت برای ارائه محصول یا خدمات به مشتریان نیاز دارد. شرکتها باید منابع کلیدی خود را بهبود دهند و از آنها بهرهبرداری کنند تا بتوانند به بهترین شکل ارزشآفرینی کنند.
چهارمین جز این مدل، “فعالیتها” است. فعالیتها نشاندهنده عملیاتی است که شرکت برای تولید و ارائه محصول یا خدمات خود انجام میدهد. شرکتها باید فعالیتهای خود را بهینه کنند و بر روی فرآیندهایی که ارزش را ایجاد میکنند تمرکز کنند.
پنجمین جز این مدل، “همکاران کلیدی” است. همکاران کلیدی نشاندهنده افراد و سازمانهایی هستند که با شرکت همکاری میکنند و نقش مهمی در ارائه محصول یا خدمات دارند. شرکتها باید با همکاران کلیدی خود روابط مثبتی برقرار کنند و بر ارتباط و همکاری با آنها تمرکز کنند.
ششمین جز این مدل، “نظام ارتباطی” است. نظام ارتباطی نشاندهنده روشهایی است که شرکت برای ارتباط با مشتریان، همکاران کلیدی و دیگر ذینفعان استفاده میکند. شرکتها باید نظام ارتباطی خود را بهبود دهند و از روشهایی استفاده کنند که ارتباط موثری را با ذینفعان برقرار کنند.
هفتمین جز این مدل، “ارتباط با مشتریان” است. ارتباط با مشتریان نشاندهنده روشهایی است که شرکت برای جذب و نگهداشت مشتریان استفاده میکند. شرکتها باید راههایی برای جلب توجه مشتریان و ایجاد ارتباط مستقیم با آنها پیدا کنند.
هشتمین جز این مدل، “ساختار هزینهای” است. ساختار هزینهای نشاندهنده چگونگی استفاده از منابع مالی شرکت است و نقش مهمی در تعیین سودآوری و پایداری مالی شرکت دارد. شرکتها باید ساختار هزینهای خود را بهینه کنند و از منابع خود به بهترین شکل استفاده کنند.
نهمین جز این مدل، “درآمدی” است. درآمدی نشاندهنده منابعی است که شرکت از فروش محصول یا خدمات خود کسب میکند. شرکتها باید راههایی برای افزایش درآمد خود پیدا کنند و استراتژیهای مناسب برای تحقق این هدف را انتخاب کنند.
با کمک این مدلها، شرکتها میتوانند بهبودهای لازم را در مدل کسب و کار خود ایجاد کنند و به ایجاد ارزش برای مشتریان و جامعه
بپردازند. همچنین، این مدلها به شرکتها کمک میکنند تا راهبردهای مناسب را برای رشد و توسعهی بلندمدت خود انتخاب کنند.
مدل کسب و کار در نهایت به تعادل بین تمامی جوانب مختلف شرکت میانجامد. هر بخش از این مدلها نقش مهمی در موفقیت و پیشرفت شرکت دارد و اگر یکی از اجزای آن به درستی مدیریت نشود، میتواند تاثیر زیادی بر سایر اجزا داشته باشد.
بنابراین، برای ایجاد یک مدل کسب و کار موفق و پایدار، شرکتها باید به هر بخش از این مدلها که در بالا ذکر شد توجه کنند و تلاش کنند آنها را بهینه سازی کنند.
شرکتها باید با تغییرات محیطی و رقابتهای بازار حساسیت داشته باشند و در صورت نیاز، مدل کسب و کار خود را تغییر دهند. در حقیقت، یکی از ویژگیهای مدل کسب و کار موفق استقامت و انعطافپذیری آن است.
از طرفی، شرکتها باید به منافع جامعه و مشتریان خود توجه کنند و تلاش کنند تا ارزش بیشتری برای آنها ایجاد کنند. مدل کسب و کار موفق باید از نظر اجتماعی پذیرفته شود و به جوامع کمک کند.
در نهایت، برای ایجاد یک مدل کسب و کار موفق، شرکتها باید از تجربههای گذشته و دانش فنی خود استفاده کنند و به ارتباط و همکاری با سایر شرکتها و نهادهای مرتبط توجه کنند.